زینالعابدین رهنمازینالعابدین رهنما، نویسنده، مترجم، روزنامهنگار و پژوهشگر اهل ایران بود. او در دهه۱۳۲۰ مدیرمسئول روزنامه ایران، رئیس انجمن قلم ایران و از برجستهترین روزنامهنگاران ایران بود. ۱ - معرفی اجمالی"زینالعابدین رهنما" فرزند "شیخ علی شیخالعراقین" و نوه "آیتالله مازندارنی" در سال ۱۲۶۸ش به دنیا آمد. تحصیلاتش را در مدارس دینی عراق به پایان برد و در ۲۲ سالگی با لباس روحانی به ایران آمد هنگامی که به ایران آمد که فعالیت احزاب سیاسی پس از مشروطه در اوج خود بود و او نیز با عضویت در "حزب دموکرات" و مدیریت روزنامه "رهنما" کار سیاسی خود را آغاز کرد. این روزنامه آنقدر موجب شهرتش شد که جای نام فامیل او را گرفت. او نام خانوادگی خود را از این روزنامه برای خود انتخاب کرده بود؛ در حالی که که در آغاز مانند برادرش "رضا" نامخانوادگی "شیخالعراقین" را برای خود انتخاب کرده بود. پس از فرار "محمدعلی شاه" از ایران و مستقر شدن مشروطیت، جوانهایی را که با استعداد بودند به ویژه آنهایی که با زبان و مطبوعات عرب به خصوص با مطبوعات مصر و لبنان آشنا بودند در ایران به کار روزنامهنگاری پرداختند شیخ زینالعابدین یکی از این جوانها بود. او در سال ۱۲۹۹ش به انتشار روزنامه "رهنما" و مجله "رهنما" پرداخت. چون از این نشریات استقبال چندانی نشد، لذا او تصمیم گرفت امتیاز روزنامه قدیمی و نیمه رسمی "ایران" را بگیرد. ۱.۱ - پیشنهاد به روزنامه ایراندر سال ۱۲۹۷ش "سیدحسین اردبیلی" آخرین مدیر روزنامه "ایران" فوت کرده بود و "ایران" بدون صاحب مانده بود؛ اما زینالعابدین با پیشنهاد جدیدی داوطلب انتشار روزنامه "ایران" شد. پیشنهاد او صرف نظر کردن از کمک مالی دولت بود و در مقابل روزنامه را با آزادی عمل در انتشار مطالب و انتخاب سبک و روش آن به دست آورد. از این تاریخ دوران شکوفایی روزنامه ایران آغاز شد. زینالعابدین توانست "ایران" را به صورت یکی از معتبرترین روزنامه کشور در آورد. روزنامه "ایران" تا موقعی که که یک روزنامه نیمه رسمی بود، هر نوبت ۱۵۰۰ شماره چاپ میشد و بیشتر مقالات آن اجتماعی و طبق نظر و سیاست دولتهای وقت نوشته میشد؛ اما بعد از آنکه از قید رسمی بودن آزاد شد و بیشتر مقالههای آن به امضای رهنما مدیر روزنامه میرسید، شامل مقالات مختلف و تمام اخبار داخل و خارج و در پاورقی روزنامه ترجمه رمانهای مختلف چاپ میشد. [۱]
صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۲، ص۳۱۴.
۲ - شغلهای دولتی ویزینالعابدین رهنما در کنار کار روزنامهنگاری شغلهای دولتی را نیز [[از یاد نبرد. اول کارش را با استخدام در اداره "انتشارات و انطباعات" وزارت "معارف" شروع کرد؛ ولی بعد با نزدیک شدن به "سردار سپه" نخست وزیر آن زمان]] و پادشاه بعدی به وکالت مجلس رسید. رهنما در روزنامه "ایران" مقالهای تحت عنوان عقاید و اشخاص نوشت که در مورد طرفداری او از جمهوریت بود: «هیچ روح بیست سالهای نیست که جمهوری طلب نباشد و هیچ قلب پژمردهای وجود ندارد که حس فرمانبرداری و بندگی در آن نباشد. . . . من چرا در میان جنجال تیپ مخالفت خودم صدای همفکر خود و صاحبدلی را میشنوم که مانند من فکر میکند و احساسات دارد و نیز برعکس فرضا در میان کسانی که در یک خط با من راه میروند، چرا ضربات بطی در یک قلب پنچاه ساله و فکر غیر منبسط او را میشنوم و میبینم که این صدای ظریف و ادبی همفکر شما یک جوانی مانند شما که با صدای زمخت و عربدهآسای یک قلب شصت ساله هم آهنگ گشته و احیانا بر علیه فکر شما شنیده میشود برای چیست والی آخر» [۲]
بهار، ملکالشعرای، تاریخ مختصر احزاب، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱، ج۱، ص۱۷۵.
از دیگر مشاغل او معاونت وزارت راه، معاونت رییس الوزرا و نمایندگی دولت در مجلس شورای ملی را میتوان اضافه کرد. بعد از آن که "سردار سپه" به سلطنت رسید از تعداد روزنامهها کاسته شد روزنامه "اطلاعات" به عنوان تنها روزنامه عصر با رعایت اصولی که شرایط حکومت جدید ایجاب میکرد رو به پیشرفت بود زینالعابدین رهنما تا سال ۱۳۱۴ گاهی در دولت، زمانی در مجلس و مدتی هم فقط در روزنامههایش سرگرم کار بود تا آنکه سرانجام نوبت او هم فرا رسید. ۳ - تبعید شیخ زینالعابدین"رضا شاه" به خاطر نارضایتی از طرز کار رهنما روزنامه "ایران" را از او گرفت و به لبنان تبعید شد. او در تبعید کتاب "پیامبر (صلیاللهعلیهواله)" را شروع کرد این کتاب یکی از زیباترین رمانهای مذهبی زبان فارسی است بعد از حوادث ۱۳۲۰ به ایران آمد زینالعابدین بعد از آمدن به ایران زود دارای مقام و موقعیت شد؛ اما او فقط به انتشار روزنامه "ایران" اکتفا نکرد، او ابتدا ریاست اداره انتشارات و تبلیغات را قبول کرد و بعد با موافقت رجال موثر وقت توانست سفیر ایران در فرانسه شود [۳]
صدرهاشمی، مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۱، ص۳۱۴.
او پاداش تبعید خود را گرفت. او سرپرستی روزنامه "ایران" را به پسر بزرگ خود "حمید" داد در پاریس رهنما با یک جوان که زبان عربی و فرانسه را خوب میدانست آشنا شد. آن جوان "امیر عباس هویدا" کارمند عادی سفارت بود. "هویدا" خیلی زود توانست خود را در دل رهنما جا کند. اما سفارت رهنما در فرانسه زیاد طول نکشید و بعد از آن در لبنان سفیر شد. [۴]
مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۶۹، ص۳۵۰.
او در بازگشت به تهران روزنامه نگاری را به کلی کنار گذاشت و حتی روزنامه "ایران" را که نه درآمدی داشت و نه تیراژ تعطیل کرد در عوض سعی کرد به جای آنکه خودش روزنامه منتشر کند با روزنامهنویسها در ارتباط باشد.۴ - وفاتاو در اواخر تیر ماه ۱۳۶۸ش در تهران وفات کرد. ۵ - پانویس
۶ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «زینالعابدین رهنما»، تاریخ بازیابی۹۵/۵/۲۰. |